دسته : -پژوهش های دانشگاهی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 301 KB
تعداد صفحات : 44
بازدیدها : 273
برچسبها : اخلاق دین دانلود تحقیق
مبلغ : 8000 تومان
خرید این فایلمعرفی تحقیق بررسی تطبیقی اخلاق و دین از دیدگاه علامه طباطبایی و کانت و اشاره ای به بخشهایی از متن مقاله
مقدمه
کانت از جمله فیلسوفانی است که اعتقاد دارد برخلاف سنت گذشته، اخلاق استقلال ذاتی دارد و می توان آن را مستقل از دین و از طریق معیارهای عقل عملی، بایدها و نبایدها ، خوبی ها و بدی ها ی اخلاقی را معلوم کرد; یعنی می توانیم از طریق عقل، نشان دهیم که چه کاری اخلاقی است و چه کاری غیر اخلاقی. کانت در واقع، ابطالگر متافیزیک تلقی می شود; چرا که او متافیزیک را معرفت نمی داند; اما معتقد است: متافیزیک در عرصه اخلاقی کاربرد دارد.
کانت در امور اخلاقی هم مانند امور علمی، به عکس حکمای دیگر (و به اصطلاح به شیوه انقلاب کپرنیکی) عمل کرد; به این معنا که پیشینیان از اثبات ذات باری و بقای نفس، نتیجه می گرفتند که انسان مکلف به تکالیف اخلاقی است; ولی او مکلف بودن انسان را به تکالیف اخلاقی یقینی دانست، سپس بقای نفس و یقین به وجود پروردگار را از آن نتیجه گرفت. بنابراین، وی به جای اینکه اخلاق را مبتنی بر دین و خدا سازد، دین و خدا را بر اخلاق مبتنی ساخت و خدا و جاودانگی نفس را بر اساس اخلاق اثبات کرد.
اخلاق در فلسفه، یک بحث ذاتی است. فلسفه درباره حقیقت و سعادت بحث می کند; اما بحث درباره حقیقت و نحوه دستیابی به آن مربوط به فلسفه نظری است و خارج از محل بحث حاضر. ولی بحث ازسعادت و طریق وصول به آن از نقادی عقل عملی به دست می آید.
کانت برای دستیابی به مبانی اخلاق، با روش تحلیلی، به بررسی احکام اخلاقی رایج نزد عامه می پردازد و در صدد است تا دریابد آنچه مردم آن را اخلاق می نامند بر چه اصولی مبتنی است. او معتقد است: اصول اخلاقی متداول نزد عامه مردم را می توان از طریق تمایلات طبیعی افراد و با تبیین روان شناسانه رفتار آدمی دریافت. باید دید صفت مشترک احکام اخلاقی، که آنها را از احکام دیگری متمایز می کند، چیست و مفهومی که سایر مفاهیم اخلاقی را در دل خود جای می دهد و تعیین کننده قدر و اعتبار رفتار آدمی است، کدام است. کانت در پاسخ می گوید: این مفهوم همان نیت و اراده نیک است. او اراده نیک را خیر محض و مطلق می داند. عقل به ما می نمایاند که موجودی مکلف هستیم و اراده خیر چیزی جز اهتمام ورزیدن در ادای تکلیف نیست.
علامه درباره خاستگاه خوب و بدهای اخلاقی گاه با مبانی عقلی و گاه با مبانی دینی اظهار نظر کرده است، به گونه ای که از مجموع آثار وی می توان پنج نظریه متفاوت اخلاقی استخراج نمود که هر کدام را در زمان و شرایطی مطرح کرده است. این نظریات عبارتند از: 1 نظریه فضیلت گرایی 2 نظریه پیامدگرایی 3 نظریه توصیه گرایی 4 نظریه پیامدگرایی اخروی 5 نظریه محبت.
سه دیدگاه اول مبتنی بر رویکرد تحلیلی و عقلانی است و دو دیدگاه آخر مبتنی بر رویکرد توصیفی. نظریه دو و پنج برای علامه طباطبایی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و دیدگاهی نو و متفاوت است.
محورهای مطالعه اخلاقی، سه محور فرااخلاق اخلاق هنجاری و اخلاق توصیفی است. فرااخلاق منشأ اخلاق هنجاری یا همان بایدها و نبایدهای اخلاقی است.
مجموعه مباحث فرااخلاق که به آن اخلاق تحلیلی و نقدی نیز می گویند، سه دسته است که عبارتند از:
1 معناشناسی اخلاق: این دانش کوششی منظم برای درک مفاهیمی مانند درست و نادرست، مجاز و غیرمجاز، باید و نباید، خوب و بد، شایست و ناشایست، فضیلت و رذیلت و وظیفه و تکلیف است. این مفاهیم محمول قضایای اخلاقی هستند. این دانش به پرسش هایی از قبیل: تفاوت گزاره خط کش خوب است با گزاره عدالت خوب است چیست؟ خوبی مفهومی بسیط است یا امری دارای تعریف با مؤلفه های قابل شمارش؟ پاسخ می دهد.
2 معرفت شناسی اخلاق: این دانش کوششی منظم برای درک حقیقت گزاره های اخلاقی است، مثل صدق قضایای اخلاقی از کجا معلوم می شود؟ ، قضایای اخلاقی انشایی هستند یا اخباری؟ آیا قضایای اخلاقی از دانش قابل استنتاج است؟ نسبت بین گزاره های اخلاقی و گزاره های دینی چیست؟ آیا حکم اخلاقی مطلق است یا نسبی؟ داوری در مورد احکام اخلاقی چگونه است؟
3 وجود شناسی اخلاق: این دانش کوششی منظم برای درک حقیقت اخلاق است که در آن به پرسش هایی چون: اخلاق واقعیت دارد یا امری اعتباری است و اخلاق امر کشفی است یا قراردادی؟ می پردازد، مثلا آیا وقتی می گوییم: کشتن اسب بد است ، مثل این است که می گوییم: اسب چهار پا دارد ؟ اگر این گزاره ها حکایت از امر واقع ندارند، آیا پرده از احساسات یا عواطف گوینده یا اراده جمع برمی دارند؟
وی در بخش عمده ای از تفسیرالمیزان به اخلاق از موضع ظواهر دینی نگریسته و آن را بخشی از معارف فرعی اسلام و از دستورات خداو رسول او دانسته است. اخلاق مطرح شده در آن عموما اخلاق دینی، آخرت گرایانه مبتنی بر تکلیف الهی یا اخلاق خداگرایانه مبتنی بر عشق و محبت الهی است.
وی در کتاب آموزش دین که در صدد توضیح ظواهر کتاب و سنت اسلامی است، معارف اسلامی را ابتدا به دو بخش اصول و فروع تقسیم کرده، سپس فروع را در دو بخش کلی یعنی اخلاق و احکام فقهی، از هم تفکیک نموده است. وی در این کتاب تشخیص وظایف را از منظری عقلانی تبیین کرده است.
در کتاب نهایه الحکمه، حکمت را به نظری و عملی تقسیم کرده و اخلاق را کیف نفسانی دانسته که از جنس حکمت عملی است. او در این کتاب، به پیروی از سنت فیلسوفان یونانی، منحصراً به اخلاق فضیلت گرایانه پرداخته است، اما در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ، اخلاق ابتکاری خود را که اخلاقی پیامدگرایانه است، می پروراند و در آن جا اخلاق را از اعتبارات ساخته دست بشر می داند.
نتیجه
از مطالبى که تاکنون مطرح شد به خوبى آشکار مى شود که چرا کانت اخلاق را مستقل از دین مى داند، بنابراین، از آن جا که کانت اخلاق را بر اصل استقلال و خودمختارى اراده بنا کرده، بدیهى است که هر سلطه اى غیر از اراده، یعنى عواطف، ترس، امید، اقتدار امور طبیعى و ماوراء طبیعى را براى اراده نفى مى کند و این دلیل اساسى است که چرا کانت اخلاق را بر دین مبتنى نکرده است. البته این استدلال کانت داراى اشکالاتى است، چرا که ما براساس اصل خودمختارى اراده به موجودى مانند خدا که به نظر کانت از عقل نامتناهى برخوردار است، اعتقاد پیدا کرده و به فرامین او گردن نهاده ایم. این چنین پیروى، نه تنها با خودمختارى انسان منافات ندارد، بلکه کاملا سازگار با خودمختارى اراده است. بنابراین، این استدلال کانت که پیروى از اراده خدا با خودمختارى اراده منافات دارد، صحیح نیست. ما مى توانیم خودمختار باشیم، در عین حال، از فرامین خدا نیز پیروى کنیم. کانت از قوانین اخلاقى نتیجه مى گیرد که خدا وجود دارد و نفس جاودانه است. استدلال او بر اثبات وجود خدا چنین است: عقل به ما امر مى کند که برترین خیر یا کمال مطلق را طلب کنیم. برترین خیر شامل دو مؤلفه، یعنى فضیلت و سعادت است که توأمان هستند. همچنین فضیلت علت سعادت است و سعادت عبارت است از هماهنگى بین طبیعت و اراده و میل انسان. به تعبیر دیگر، سعادت حالت موجود عاقلى است در جهان که در سراسر وجودش همه چیز مطابق میل و اراده او صورت مى گیرد. اما انسان نه خالق جهان است و نه قادر به نظم بخشى طبیعت تا جهان را با اراده و میل خود هماهنگ کند تا بتواند سعادت متناسب با فضیلت را مهیا سازد. بنابراین، ما باید یک علت را براى کل طبیعت فرض کنیم که متمایز از طبیعت و در بردارنده اساس و علت هماهنگى دقیق بین فضیلت و سعادت است که آن خداست...
تحقیق دارای منابع می باشد
خرید و دانلود آنی فایل